و اما بعد
پایان سال ۹۶
سال پایان داعش
سال عذرخواهی های امام از امتش
سال اقتصاد مقاومتی که مقابلش مقاومت شد
سال ۲۲بهمن تماشایی
سال تجدید دیماه بصیرت وار
سال مناظرات حسن روحانی
سال نامه های سرگشاده به ولی
سال سانچی سال دنا
سال لابی های کثیف مجلس اصلاح طلب
سال کرمانشاه و کوهبنان
سال از راه رسیدن شهدای دهه ۷۰
سال آمدن و رفتن نجفی شهردار
سال رو کردن حججی حدادیان
سال لگدمال شدن برجام
سال اجرای عدالت برای برادر جهانگیری بقایی مشایی و..
و....
میرسد از راه سال۹۷
که اگر حق خواهد
سال ظهور
سال پایان برجام و به آتش کشیدن ان
سال پایان آل سعود
سال سخت مبارزه فرهنگی
سال بلوغ حرکت امت برای رسیدن به امامش
سال نزدیک شدن به پایان صهیون
سال نماز در قدس
ً.................
بنظرم هدفگذاری سال ۹۷ هم اشتغال هست و اقتصاد با چاشنی عدالت
خدا توفیق داده با رفقا مدتهاست حلقه تقریبا هفتگی داریم واسه تحلیل بیانات رهبری
شب جمعه این هفته یکصدمین جلسه این حلقه تو منزل حقیر برگزار شد
حس خوبیه وقتی احساس میکنی ۱۰۰ بار به نیت کلام ولي دور هم جمع شدیم
جلساتی که فوق تصور واسه خودم برکت داشته
امیدوارم این جلسات تو دانشگاهها و تو منازل و.. تکثیر بشه
و البته خروجی مطالبات معظم له عملی بشه
........
چند روز پیش تو اخبار دیدم پسر سید حسن خمینی که یه جنبش سبزیه به نظام توهین کرده و اون رو تهدید به سقوط کرده!!
........
تجاوز به سفارت ایران در لندن منو یاد تجمع جلو سفارت انگلیس تو تهران سال ۸۵ دانشجویان انداخت
اینقدر تلخ که حتی نمیخوام بنویسم!
......
چند روز پیش سوار پیک موتوری شدم راننده ای که به هیچ قانون رانندگی تقریبا پایبند نبود و یکدفعه محکم پیچید جلوی یه ماشین پولدار و بیچاره طرف مقابل زد رو ترمز! موتوریه بعد یه فحش ناجور بهش داد و بعد که رد شدیم گفت چون پولدار بود فحشش دادم!! حس طعم انتقام بی عدالتی از دود اگزوزش پیچید!
.....
و دیروز بچه ای رو دیدم که بمادرش میگفت حاجی فیروز کی میاد و مادر در جواب گفت نگو حاجی فیروز بگو بابانوءل!!
......
چه خوش است زیر برج میلاد و رقص کمر دخترکان و کف زدن ما
چه خوش است عشق و حال شبانگاهی و بعد تکذیب ما
به افتخار شهردار و شورای شهر محترم باید موج مکزیکی رفت
در و پاشنه دولت و شورا و مجلس فخیمه حقیقتا بهم میاد
از گدایی بنزین برای هواپیمای ظریف
تا و تا و تا
آدرس را هم مفصل اشتباه رفتم!
نماز مغرب باعجله وارد مسجد شدم و بمحض اتمام نماز زدم بیرون
دم درب تابلویی بزرگ توجهم رو جلب کرد
پیام امام بود به طیب حاج رضایی:
آخرین برگ کتاب زندگی آدم تعیین کننده است ببین در آخرین صفحه کتابت چه می نویسی!
جمله امام خیلی تکان دهنده بود و چند باری مرور کردم
در راه به این برگ آخر فکر میکردم
به ریزش های صدر اسلام
به حر کربلا که در وقت های اضافه شد بازیکن اصلی کربلا
به نامه های اینروزهای سرگشاده خواص انقلاب نگاه میکنم به امم
یادم آمد به بیان رهبری در وصف ریزش ها
.
.
.
.
.
.
یاد خودم افتادم و ترس از این برگ آخر
و مقایسه سرنوشت طیب با شعبان
...........
خدایا ما را به نماز جماعت قدس به امامت سیدعلی برسان
ما را به نماز جمعه مدینه کنار صحن زهرا برسان
یه زمانی یک داربی باز حرفه ای بودم
باور اینکه حدود ۸ساعت تو ورزشگاه آزادی بشینم و منتظر فوتبال سرخابی ها برای خودمم الان قابل تصور نیست
ولی بهرحال جهالت هایی است که در دوران مجردی مرتکب شدم!
با اینحال گذشت زمان و آشنا شدن جدی با حرکت های فرهنگی از اون تب و تاب مرا انداخت
تا جایی که داربی ۸۶ رو تو جلسه گذروندم!
دیشب میدان انقلاب خوشحال بودم
هم از برد استقلال
و هم از اینکه رسش نیم بند فکریم مرا بدین رهنمود کرده که داربی باز نباشم
دراسفند پیچیده در بوی اردوی جهادی ملتمس دعایم